به صحرا شدم عشق باریده بود.

تقدیم به وجودت ای زیبایم

 گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بی برگشت ودختری که گونه هایش را  با برگ های شمعدانی رنگ زده آه اینک زنی تنهاست و این منم زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد .

آه..........!
     که چقدر دلم گرفته است. ای زیبای زندگی من !مرا در این کوچه ی تنهایی در این زمان که همه ی جهانیان به من درود گفته و خورشید چادرش را بر سر کرده و زمانی که شب قامتش را به همگان عرضه داشته تنها مگذار و آغوش گرمت را برای منی که عآشق حرارت نفست  هستم باز کن
تقدیم به تویی که تمام وجود  مرا تشکیل می دهد

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند        طلب عشق زهر بی سر و پا یی نکنیم